این مطلب، پاسخی است به مقالهای که محمد تشکری در تاریخ ۶ فروردین ۱۴۰۰ منتشر کرده است.
در دنیایی که بیش از پیش همه چیز آلوده به سیاست و انگیزههای سیاسی قدرتمندان میشود، اهمیتِ داشتن کنترل بر ابزارهای ارتباطی و پردازشی بیشتر حس میشود. اینکه یک کشور بتواند با قوانین داخلی خود، ارتباط سایر کشورها و ملتها را با هم قطع کند صرفا یک زنگ خطر است؛ زنگ خطر آیندهای پر از کنترل ارتباطات توسط قدرتهای بزرگ و البته نامحسوس. این دنیا، دیگر یک دنیای خیالی نیست بلکه رفته رفته بیشتر رنگ واقعیت به خود میگیرد.
در این میان، داشتن زیرساخت قوی اهمیت دارد. اما مساله این است که این زیرساخت قرار است در خدمت چه گروهی باشد؟ اگر این زیرساخت قرار است متضمن برقرار ماندن ارتباط مردم با هم و با دنیا باشد بسیار مطلوب است اما اگر قرار است متضمن تسلط قدرتمندان دیگری (داخلی) بر ارتباطات شود، بسیار مسموم است و مهلک. بنابراین خوب است ببینیم پرچم حفظ استقلال فضای مجازی کشور در دست چه کسانی است و آیا آنها شایستگی این پرچمداری را دارند یا خیر.
تنها راه در امان ماندن از دیو خارجی، پذیرش و تسلیم در برابر دیو داخلی نیست.
اینکه گوگل سیطره خود را در همه جا گسترانیده است واقعا مایه ترس و نگرانی است. و همانطور که به درستی محمد تشکری در مطلباش نوشته است، گوگل در این بحث، تنها نمایندگی میکند از غولهای فناوری. اینکه شرکتهای تجاری (مانند فیسبوک که حتی توانستند بر انتخابات امریکا اثر بگذارند) قدرتی اینچنین دارند واقعا مایه نگرانی است. اما راه مقابله با این مشکل چیست؟
بر خلاف تشکری که مستقیم به سمت ورود حکومت به ماجرا و ایجاد زیرساخت داخلی معرفی میکند، معتقدم ما نیاز به افزایش درک و فهم مردم در خصوص اصل مشکل داریم. مردم باید توانمند شوند. سالهاست امثال حسن عباسی و رائفیپور و مؤمننسب و… بر این بوق دمیدهاند که فلان شرکتها جاسوسی میکنند و اطلاعات جمع میکنند و… اما هرگز راهکاری ارائه نکردهاند. اگر چیزی بوده، کار چاق کنی برای نمونههای داخلی بوده که وضعیتشان به مراتب بدتر از موارد خارجیشان است. مردمی که ندانند چرا نباید از واتساپ استفاده کنند، در لپلپگرامها چوب حراج به حریم شخصیشان میزنند. مردمی که ندانند چرا نباید در فیسبوک باشند، تن به کلوپ و امثالهم میدهند که قطعا وضعیتی بهتر از فیسبوک ندارند. اینکه مردم را مجبور کنیم به استفاده از پیامرسان داخلیای که سیاست حریم شخصی ندارد، یک کثافتکاری محض است.
راه در امان ماندن از سیطره گوگل، کمک به تولید نرمافزارهای آزاد با کیفیت و ایمن است. این کار، هیچ نیازی به این همه دفتر و دستک چیدن ندارد. تنها با یک مصوبه ساده میتوان دستگاههای دولتی را ملزم کرد به انتشار آزاد نرمافزارهایی که با بودجه عمومی تولید میشوند. این کار صورت نمیگیرد چون هدف و چشمانداز، چیز دیگری است.
در مقاله به نیتخوانی اشاره شده است. استناد نیتخوانی هم ظاهرا به این است که در هیچ سندی به موارد مورد نقد اشاره نشده است. سوال این است که مگر در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مجوز کشتار صدها نفر طی چند روز صادر شده است؟ مگر قانون اساسی اموری مانند شنود، تجسس، شکنجه و… را ممنوع نکرده است؟ فاصله این جملات در قانون تا عمل چه قدر است؟ حال اگر به فضای مجازی برگردیم، انتظار منطقی از حکومتی که فیتلر میکند، نقض بیطرفی شبکه میکند، برخی خدمات و وبگاهها را مجبور به انتقال به داخل کرده و سپس با اعمال فشار، مسدودشان میکند و… چیست؟ واقعا چه طور میتوان انتقادها را نیتخوانی نامید؟ کدام فرد در این ساختار نشان داده است که روی حقوق دیجیتالی مردم تعصب دارد؟ شعار به درد نمیخورد. مسئول کارش شعار دادن نیست. چه کسی دقیقا چه کرده است که الان به اعتبار عملکردش بگوییم به خاطر همین یک نفر، بیایید طبق اسناد (که خیلیهاشان منتشر هم نشدهاند) به پاک بودن نیت سیاستگذاران و مجریان اعتماد کنیم؟
در خصوص بحث تفاهمنامه میان انجمن نرمافزار آزاد و مجری طرح شبکه ملی اطلاعات هم روی این موضوع تاکید کردم که نه تنها انجمن (به خصوص تا زمانی که فضای حاکم، فضای بد بینی است) نباید وارد چنین ماجرایی بشود، بلکه انجمن باید تلاش کند به عنوان یک نهاد مستقل (که ظاهرا خود را متعهد به آزادی رایانش و حقوق دیجیتالی میداند) مانع سوءاستفاده از قدرتی شود که به واسطه پیادهسازی این طرح در اختیار نهادهای غیرپاسخگو قرار میگیرد.
تا زمانی که خط و ربط و عمل سیاستگذاران و مجریان، بیش از آن که امیدبخش باشد نگران کننده است، نه تنها با نیتخوانی از سوی منتقدان مواجه نیستیم بلکه شکست پروژه فریب نرم افکار عمومی را به تماشا نشستهایم. اگر دولت واقعا انگیزه سالمی دارد، از آزادسازی نرمافزارها شروع کند. نه تنها نمیکند که با ابطال با نادیده گرفتن اندک مصوبات دولتی، دقیقا در مسیر معکوس گام بر میدارد. این وسط هم قطعا آدمهای سالمی هستند که نیتهای خوبی دارند. اما سیستم کار خودش را میکند کما اینکه کرده است و دیدهایم. اگر واقعا حرفی هست که باید شنیده شود، اگر واقعا عملی هست که باید مطرح شود، این پیشروی مخفیانه و غیر شفاف در روند پیادهسازی کمکی نمیکند.
در نهایتا انتخاب من نه گوگل خارجی و نه گوگل داخلی است. انتخاب من، اتکا بر نرمافزارهای آزاد است و تا جایی که بتوانم، از دولت و سیاستگذاران میخواهم که به این سمت حرکت کنند. من تلاش میکنم نه فریب غولهای فناوری را بخورم نه فریب دیوهای کاسب بومیسازی را. من، برای آزادی رایانش خودم و اطرافیانم مبارزه میکنم.
Comments
No comments yet. Be the first to react!